پادشاهی خواب دید که همه دندان های او افتاده است. خوابگذار را فراخواند و تعبیر خواب را جویا شد. خوابگذار گفت: «پادشاه به سلامت باد، همه نزدیکان شما پیش از شما می میرند به گونه ای بعد از شما کسی نمی ماند.»
پادشاه ناراحت شد و گفت: «وقتی همه نزدیکان من بمیرند من با که باشم؟ این چه تعبیری است که می گویی؟» و دستور داد او را صد ضربه شلاق بزنند.
سپس پادشاه دستور داد خوابگذار دیگری را نزد او بیاورند. خوابگذار دوم گفت: «تعبیر خوابی که پاشاه دیده اند این است که عمر پادشاه درازتر از عمر همه نزدیکان خواهد بود.»
پادشاه گفت: «تعبیر همان است اما این بیان با آن بیان خیلی فرق می کند.» و دستور داد صد سکه به او بدهند.