نمونه اشعار زیبا از مهدی اخوان ثالث/19

نمونه اشعار : مهدی اخوان ثالث
نمونه اشعار : مهدی اخوان ثالث

باده‌ای هست و پناهی و شبی شسته و پاک
جرعه‌ها نوشم و ته جرعه فشانم بر خاک
نم نمک زمزمه واری، رهش اندوه و ملال
می‌زنم در غزلی باده صفت آتشناک
بوی آن گمشده گل را از چه گلبن خواهم؟
که چو باد از همه سو می‌دوم و گمراهم
همه سر چشمم و از دیدن او محرومم
همه تن دستم و از دامن او کوتاهم
باده کم کم دهدم شور و شراری که مپرس
بزدم، افتان خیزان، به دیاری که مپرس
گوید آهسته به گوشم سخنانی که مگوی
پیش چشم آوردم باغ و بهاری که مپرس
آتشین بال و پر و دوزخی و نامه سیاه
جهد از دام دلم صد گله عفریتهٔ آه
بسته بین من و آن آرزوی گمشده ام
پل لرزنده ای از حسرت و اندوه نگاه
گرچه تنهایی من بسته در و پنجره‌ها
پیش چشمم گذرد عالمی از خاطره‌ها
مست نفرین منند از همه سو هر بد و نیک
غرق دشنام و خروشم سره‌ها، ناسره‌ها
گرچه دل بس گله ز او دارد و پیغام به او
ندهد بار، دهم باری دشنام به او
من کشم آه، که دشنام بر آن بزم که وی
ندهد نقل به من، من ندهم جام به او
روشنایی ده این تیره شبان بادا یاد
لاله برگ‌تر برگشته، لبان، بادا یاد
شوخ چشم آهوک من که خورد باده چو شیر
پیر می خوارگی، آن تازه جوان، بادا یاد
باده‌ای بود و پناهی، که رسید از ره باد
گفت با من: چه نشستی که سحر بال گشاد
من و این نالهٔ زار من و این باد سحر
آه اگر نالهٔ زارم نرساند به تو باد


شب خامش است و خفته در انبان تنگ روی
شهر پلید کودن دون، شهر روسپی
ناشسته دست و رو
برف غبار بر همه نقش و نگار او
بر یاد و یادگارش، آن اسب، آن سوار
بر بام و بر درختش، و آن راه و رهسپار
شب خاموش است و مردم شهر غبار پوش
پیموده راه تا قلل دور دست خواب
در آرزوی سایهٔ تری و قطره‌ای
رویای دیر باورشان را
کنده است همت ابری، چنانکه شهر
چون کشتی شده ست، شناور به روی آب
شب خامش است و اینک، خاموش‌تر ز شب
ابری ملول می‌گذرد از فراز شهر
دور آنچنانکه گویی در گوشش اختران
گویند راز شهر
نزدیک آنچنانک
گلدسته‌ها رطوبت او را
احساس می‌کنند
ای جاودانگی
ای دشت‌های خلوت و خاموش
باران من نثار شما باد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا