نمونه اشعار زیبا از مهدی اخوان ثالث/22

نمونه اشعار : مهدی اخوان ثالث
نمونه اشعار : مهدی اخوان ثالث

در آستان غروب
بر آبگون به خاکستری گراینده
هزار زورق سیر و سیاه می‌گذرد
نه آفتاب، نه ماه
بر آبدان سپید
هزار زورق آواز خوان سیر و سیاه
یکی ببین که چه سان رنگ‌ها بدل کردند
سپهر تیره ضمیر و ستارهٔ روشن
جزیره‌های بلورین به قیر گون دریا
به یک نظاره شدند
چو رقعه های سیه بر سپید پیراهن
هزار همره گشت و گذار یک‌روزه
هزار مخلب و منقار دست شسته ز کار
هزار همسفر و همصدای تنگ جبین
هزار ژاغر پر گند و لاشه و مردار
بر آبگون به خاکستری گراینده
در آن زمان که به روز
گذشته نام گذاریم، و بر شب آینده
در آن زمان که نه مهر است بر سپهر، نه ماه
در آن زمان،‌دیدم
بر آسمان سپید
ستارگان سیاه
ستارگان سیاه پرنده و پر گوی
در آسمان سپید تپنده و کوتاه


دور از گزند و تیررس رعد و برق و باد
وز معبر قوافل ایام رهگذر
با میوهٔ همیشگی‌اش،‌ سبزی مدام
ناژوی سالخورد فرو هشته بال و پر
او در جوار خویش
دیده ست بارها
بس مرغ‌های مختلف الوان نشسته‌اند
بر بیدهای وحشی و اهلی چنارها
پر جست و خیز و بیهوده گو طوطی بهار
اندیشناک قمری تابستان
اندوهگین قناری پاییز
خاموش و خسته زاغ زمستان
اما
او
با میوهٔ همیشگی‌اش، سبزی مدام
عمری گرفته خو
گفتمش برف؟ گفت: بر این بام سبز فام
چون مرغ آرزوی تو لختی نشست و رفت
گفتم تگرگ؟ چتر به سردی تکاند و گفت
چندی چو اشک شوق تو، امید بست و رفت


ما چون دو دریچه، رو به روی هم
آگاه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده
عمر آیینه بهشت، اما … آه
بیش از شب و روز ِ تیر و دی کوتاه
اکنون دل من شکسته و خسته ست
زیرا یکی از دریچه‌ها بسته ست
نه مهر فسون، نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر، که هر چه کرد او کرد


بی شکوه و غریب و رهگذرند
یادهای دگر، چو برق و چو باد
یاد تو پرشکوه و جاوید است
و آشنای قدیم دل، اما
ای دریغ! ای دریغ! ای فریاد
با دل من چه می‌تواند کرد
یادت؟ ای باد من ز دل برده
من گرفتم لطیف،‌ چون شبنم
هم درخشان و پاک، چون باران
چه کنند این دو، ای بهشت جوان
با یکی برگ پیر و پژمرده؟

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا