« سهيل » اي كودك دردانه ي من!
جولای 11, 2024باز آمدم بپرسش حال تو اي اميد
جولای 11, 2024پسرم، اي ” سروش ” كوچك من!
اي چراغ شبان تار پدر!
تو يكي غنچه اي و من گل پير –
تو شكفتي، ولي پدر پژمرد –
خرمي رفت از بهار پدر.
*****
آمدي، تا پدر به خويش آيد
نرم نرمك، ره سفر گيرد.
مرغ نوپاي تازه پروازي
آمدي تا كه مرغ خسته ي پير –
زين قفس، جاودانه پر گيرد.
*****
” من ” و ” تو” چيست؟ هيچ مي داني؟
معني واژه هاي: ” بود ” و ” نبود “
تو يكي برگ استواري و من –
برگ لرزنده بر درخت وجود
*****
تو بهاري و من زمستانم
آمدي تا كه من به خواب شوم
من چو برفم، تو همچو خورشيدي
پيش خورشيد، بايد آب شوم
*****
پسرم، اي ” سروش ” كوچك من
تو بهاري و من زمستانم
تو بدين باغ، پا نهادي و من –
فصل بدرود گوي بستانم
*****
” غنچه ” لبخند مي زند كه دگر
باغ، جاي ” گل كهن ” نبود
توئي آن نو دميده غنچه ي من
با تو اين باغ، جاي من نبود
*****
” باغ ” گفتم، ولي خطا گفتم
عرصه ي ما ” كوير” ” باغ نما ” ست
” ماه ” و ” خورشيد” هم به ديده ي من –
دو – سيه گنبد “چراغ نما”ست
*****
اگر اين عرصه، باغ و، گر راغ است
ما كه رفتيم، بر تو ارزاني
دارم اميد، زين سفر نكشي –
همچو من، سالها پشيماني