گردآوری داستان کوتاه آموزنده

زنی وارد مطب دکتر شد..

هنگام معاینه به دکتر گفت : جناب دکتر عذر میخوام امکانش هست هنگام معاینه شوهرم هم کنارم بشینه ؟

دکتر که بهش برخورده بود گفت : خانم محترم من یک دکتر متخصص هستم ، از خدا میترسم در ضمن من یک شخصیت محترمی هستم برای خودم !!

زن جواب داد : میدونم جناب دکتر بحث شما نیست ..مشکل اینجاست که منشی شما یه خانم بسیار خوشکله و شوهر من نه دکتر متخصصه نه از خدا میترسه و نه شخص محترمیه بذارید بیاد کنار خودم بشینه !!

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا