اشعار ابوالقاسم کریمی

هوا، سرد است و من عریان ترسم

درون  مسلخ زندان ترسم

من ِ ویران شده در سیل اندوه

گرفتار تب ِ سوزان ترسم

دیدگاهتان را بنویسید