نمونه اشعار:مهدی سهیلی

شعرگان_وبلاگ رسمی قاسم کریمی

دردمندان را دوايي نيست در ميخانه ها

به نامردمان مهر كردم بسي نچيدم گل مردمي از كسي بسا كس كه از پا در افتاده بود سراسر توان را زكف داده بود نه نيروش در تن، نه در مغز، راي دو دستش گرفتم كه خيزد بپاي چو كم كم به نيروي من پا گرفت مرا در گذرگاه، تنها گرفت ـ بحيلت گري خنجري […]

دردمندان را دوايي نيست در ميخانه ها بیشتر بخوانید »

شعرگان_وبلاگ رسمی قاسم کریمی

واي … صد واي … اختر بختم

واي … صد واي … اختر بختم پدرم، آن صفاي جانم مرد مرگ آن مرد، ناتوانم كرد چكنم؟ بعد از او توانم مرد هر پدر، تكيه گاه فرزندست *** ناله، بي او چگونه سر نكنم؟ او بمن شوق زندگاني داد نيست شد تا مرا توان بخشيد پير شد، تا بمن جواني داد او خداوند ديگر

واي … صد واي … اختر بختم بیشتر بخوانید »

شعرگان_وبلاگ رسمی قاسم کریمی

بچه ها! آرام

بچه ها! آرام بابا حرف دارد با شما بي صدا باشيد اي دلبند فرزندان من! باش ما دارم سخن، اي همسفرهاي پدر! اي « سهيلم » ـــ اي « سهيلا » ـــ اي « سها » ـــ « سامان » من ! *** من ميان خنده هاتان زندگي را يافتم كيمياي زندگي در نور لبخند

بچه ها! آرام بیشتر بخوانید »

شعرگان_وبلاگ رسمی قاسم کریمی

در آن ايام، خاك فتنه خيز مكه، يعني مهد بدكاران

در آن ايام، خاك فتنه خيز مكه، يعني مهد بدكاران درون ظلمت جهل و تباهي دست و پا ميزد توانگر، آتش حسرت بجان بينوا ميزد ستمكش، بر در هر خانه دست التجا ميزد شبانگاهان ـ نوائي غم فزا در ناي مرغ شب گره ميخورد سحرگاهان خروس صبح اگر ميخواند ـ گروهي تيره جان بي سعادت

در آن ايام، خاك فتنه خيز مكه، يعني مهد بدكاران بیشتر بخوانید »

شعرگان_وبلاگ رسمی قاسم کریمی

من درختي بودم

من درختي بودم پاي تا سر همه سبز همه سر سبز اميد همه سرمست بهار كه به9 هر شاخه ي من نغمه ي فروردين بود و به امداد سبكپويه نسيمي ناگاه ـــ برگ برگم همه را مشگر صحرا بودند بزم ما رنگين بود *** در شبان مهتاب در دل حجله ي دشت ـــ بوسه ميزد

من درختي بودم بیشتر بخوانید »

شعرگان_وبلاگ رسمی قاسم کریمی

آهوان را هر نفس از تيرها فريادهاست

آهوان را هر نفس از تيرها فريادهاست ليك صحرا پر ز بانگ خنده صيادهاست گل بغارت رفت و چشم باغبان در خون نشست بسكه از جور خزان بر باغها بيدادهاست غنچه ها بر باد رفت و نغمه ها خاموش شد هر پر بلبل كه بيني نقشي از آن يادهاست باغبان از داغ گل در خاك

آهوان را هر نفس از تيرها فريادهاست بیشتر بخوانید »

شعرگان_وبلاگ رسمی قاسم کریمی

سلام، اي دختر بي مادر تنها !

سلام، اي دختر بي مادر تنها ! كه ميبينم بزير پاي تو اقليم فردا را سلام، اي كودك امروز، اي نام آور فردا كه ميدانم بفرمان تو ملك آسمانها را غمت نازم ـ چرا چشمت پر اندوه است ؟ بدلها رنگ غم ميپاشد اين چشمان پر اندوه بخند اي تكسوار شهر تنهائي ! كه موج

سلام، اي دختر بي مادر تنها ! بیشتر بخوانید »

شعرگان_وبلاگ رسمی قاسم کریمی

لبخندها فسرد

لبخندها فسرد پيوندها گسست آواي لاي لاي زنان در گلو شكست گلبرگ آرزوي جوانان بخاك ريخت جغد فراق بر سر ويرانه ها نشست از خشم زلزله- پوپك،شكسته بال بصحرا پريد و رفت گلبانگ نغمه در رگ ناي شبان فسرد هر كلبه گور شود عشق و اميد،مرد *** در پهندشت خاك كه اقليم مرگهاست با پاي ناتوان

لبخندها فسرد بیشتر بخوانید »

شعرگان_وبلاگ رسمی قاسم کریمی

آي . . . زندانبان!

آي . . . زندانبان! صداي ضجه زنداني در مانده را بشنو در اين دخمه ي دلتنگ جان فرساي را بگشا از اين بندم رهايي ده *** مرا بار ديگر با نور خورشيد آشنايي ده كه من ديدار رنگ آسمان را آرزو مندم بسي مشتاق ديدار زن و لبخند فرزندم من دور از زن و

آي . . . زندانبان! بیشتر بخوانید »

شعرگان_وبلاگ رسمی قاسم کریمی

زندگي دفتري از خاطره هاست

زندگي دفتري از خاطره هاست خاطراتي شيرين- خاطراتي مغشوش- خاطراتي كه زتلخي رگ جان ميگسلد. ما ز اقليمي پاك- كه بهشتش نامند- بچنين رهگذري آمده ايم. گذري دنيانام- كه نامش پيداست- مايه پستي هاست. ما ز اقليم ازل- ناشناسانه بدين دير خراب آمده ايم چو يكي تشنه بديدار سراب آمده ايم مادر آن روز نخست-

زندگي دفتري از خاطره هاست بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا